یه داستان قشنگ ...
تاريخ : 18 / 2 / 1392برچسب:, | 20:5 | نویسنده ی این پست : متین قربانی

اما قهرمان ما به جای ملاقات با مردی مقدس , وارد تالاری شد و جنب و جوش عظیمی را دید . تاجران می آمدند و می رفتند . مردم در گوشه و کنار صحبت می کردند . گروه موسیقی کوچکی نغمه های شیرین می نواخت . و میزی مملو از لذیذ ترین غذا های بومی آن بخش از جهان آنجا بود . مرد فرزانه با همه صحبت می کرد و پسرک مجبور شد دو ساعت منتطر بماند تا مرد فرزانه به او توجه کند .

مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد , اما به او گفت در آن لحظه فرصت ندارد تا راز خوشبختی را برایش توضیح دهد . به او پیشنهاد کرد نگاهی به گوشه و کنار قصر بیندازد و دو ساعت بعد بازگردد . سپس یک قاشق چایخوری به پسرک داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت : " علاوه بر آن می خواهم از تو خواهشی بکنم . هم چنان که می گردی , این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن درون آن بریزد . "

پسرک شروع به بالا و پایین رفتن از پلکان قصر کرد و در تمام آن مدت , چشمش را به آن قاشق دوخته بود . پس از دو ساعت به حضور مرد فرزانه بازگشت .

مرد فرزانه پرسید : " فرش های ایرانی تالار غذاخوریم را دیدی ؟ باغی را دیدی که خلق کردنش برای استاد باغبان ده سال زمان برد ؟ متوجه پوست نبشت های زیبای کتابخانه ام شدی ؟"

پسرک شرم زده اعتراف کرد هیچ ندیده است . تنها دغدغه ی او ای بود روغنی را که مرد فرزانه به او داده بود نریزد .

مرد فرزانه گفت : " پس برگرد و با شگفتی های دنیای من آشنا شو . اگر خانه ی کسی زا نبینی نمی توانی به او اعتماد کنی . "

پسرک قوت قلب گرفت و قاشق را برداشت و بار دیگر به اکتشاف قصر پرداخت . اینبار تمامی آثار هنری روی دیوارها و آویخته به سقف را تماشا کرد . باغ ها را دید , و کوه های گرداگردش را , و لطافت گل ها را , و نیز سلیقه ای را که در نهادن هر اثر هنری در جای خود به کار رفته بود . هنگامی که نزد مرد فرزانه بازگشت , هر آنچه را دیده بود با جزئیات تمام تعریف کرد .

مرد فرزانه پرسید : " اما  دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجایند ؟ "

پسرک به قاشق داخل دستش نگریست و دریافت که روغن ریخته است .

فرزانه ترین فرزانگان گفت : " پس این است یگانه پندی که می توانم به تو بدهم : راز خوشبختی این است که همه ی شگفتی های جهان را بنگری و هرگز دو قطره روغن درون قاشق را از یاد نبری . "

 


نظرات شما عزیزان:

پروتزیست
ساعت22:45---30 ارديبهشت 1392
ممنون داداش کلی با پستت حال کردم...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







صفحات سایت
لغتنامه ی 52 زبانه

  • علمیه
  • گور